سعید پیوندی: سپاه به جای برخورد با معتادان، جلوی وجود مواد مخدر را بگیرد.

ماهنامه خط صلحبا طرح ورود نیروهای نظامی به مسئله معتادینی که مراجع رسمی و حکومتی آن ها را “معتاد متجاهر” می نامند، دوباره بحث های مربوط به اعتیاد مطرح شده است. نهادهایی چون سپاه پاسداران و سازمان بسیج به مسئله ورود کرده و مسئولیت نگهداری معتادان متجاهر را بر عهده گرفتند. خبرهای اخیر هم حاکی از راه اندازی چندین مرکز و اردوگاه برای ترک معتادین توسط این نهادهای نظامی است. حتی بزرگ ترین مرکز اعتیاد، به نام مرکز بازپروری صیانت و اشتغال زایی شهید زیادیان توسط سپاه پاسداران و با حضور فرماندهان ارشد بسیج و سپاه و نیروی انتظامی افتتاح شده است. 
اما عنوان معتادین متجاهر عنوانی بحث برانگیزی است. دکتر سعید پیوندی، با اغراق آمیز خواندن این نوع اعتیاد، کسانی را مصداق آن می داند که استفاده از مواد مخدرشان را به نمایش می گذارند و اما خوانشی دیگر از این عنوان، کلیه معتادان بی سرپناه و کارتن خواب را شامل می شود.
خط صلح اما در خصوص این عنوان مناقشه برانگیز، با دکتر پیوندی که رشته جامعه شناسی را از دانشگاه تهران آغاز کرد و در پاریس دکترای خود را گرفت، به گفتگو نشسته است تا دریابد که اولاً مصداق این عنوان از نظر ایشان چه کسانی هستند و ثانیاً به بررسی مسئله آسیب های اعتیاد در ایران بپردازد و در آخر مسئله ورود نظامیان به این حوزه خاص را بررسی کند.
این پژوهشگر و استاد دانشگاه در این گفتگو با بررسی سیاست های دولت ایران در خصوص معتادین از “شکست” این سیاست ها سخن می گوید و شاهد سخنش را هم طرح این مسئله چهار دهه پس از استقرار نظام جمهوری اسلامی و گسترده تر شدن اعتیاد می داند. هم چنین وی در پاسخ پرسش خط صلح در خصوص ورود نهادهای نظامی به این مسئله می گوید: «سپاه پاسداران یا همه نیروهای نظامی و شبه نظامی اگر واقعاً علاقه ای به برخورد با موضوع مواد مخدر در ایران دارند، باید بیش تر به سراغ کار اصلی شان یعنی جلوگیری از ورود، تولید و توزیع مواد مخدر بروند».
در بحث در خصوص معتادین، عنوان معتاد متجاهر بسیار به کار گرفته می شود. به نظر شما معتاد متجاهر کیست و چه خصوصیاتی دارد؟
همه چیز به این بستگی دارد که کسانی که از این عنوان استفاده می کنند، آن را چه معنا می کنند. اگر منظور دقیق این افراد این باشد که کسانی که کارشان (استفاده از مواد مخدرشان) را به نمایش می گذارند، در این صورت باید بحث را در رابطه با استفاده علنی و بدون پرده پوشی مواد مخدر و چرایی آن انجام داد.
ناظر به این معنا، آسیب های این معتاد متجاهر برای جامعه چیست؟
از بعدی، نمایش بیرونی و علنی اعتیاد در جامعه را در مورد خود آن افراد می شود آسیب شناسی کرد. یعنی به این پرسش پاسخ داد که چه چیزی باعث می شود که این افراد شکلی از اعتیاد را در ملاءعام به نمایش بگذارند، ترسی از علنی کردن آن نداشته باشند و یا ناچار به پنهان کردن نباشند.یک بعد آن هم به نگاهی که جامعه به این پدیده دارد برمی گردد.
من فکر می کنم این دو موضوع را باید از همدیگر تفکیک کرد. چرا که هر کدام از این ها معنای اجتماعی خاصی دارند. اگر ما این را در مورد خود معتادین به کار ببریم، می تواند به این معنا باشد که مسئله اعتیاد به حدی در جامعه به صورت گسترده و عادی درآمده که کسی از نشان دادن آن یا انجام آن در ملاءعام دیگر ترسی ندارد و پنهان کردنش از منظر قانونی و اخلاقی معنای خود را از دست داده است. در کشورهایی که استعمال برخی از مواد مخدر سبک تر آزاد است، مردم مثلاً از کشیدن حشیش در ملاءعام هیچ ترسی ندارند. برای این که قانونی است؛ در کشوری دیگر می تواند چنین چیزی همزمان جرم محسوب شود. نتیجتاً افراد سعی می کنند به دور از چشم دیگران مواد مخدر را استفاده کنند.
اما زمانی که اعتیاد از حدی بگذرد و تبدیل به پدیده ای گسترده شود، به نمایش گذاشتنش با وجود این که قانونی نیست، اما همزمان این قدر وسیع انجام می شود و این قدر تعداد افراد زیاد است که دیگر عملاً معنای غیر قانونی بودن آن از میان می رود. ناهنجار بودن رفتاری مانند اعتیاد به مواد مخدر نزد افکار عمومی زمانی اتفاق می افتند که چنین کاری با رفتار عادی اکثریت افراد جامعه متفاوت باشد. ولی همزمان نمایش علنی اعتیاد می تواند نشانگر وضعیت بسیار ناگوار کسانی باشد که درگیر مسئله اعتیاد هستند. یعنی این نوعی در کنار هم بودن معتادینی است که بی خانمان هستند و یا مشکلات مالی دارند و در مراکز و مناطقی جمع می شوند که معتادین دیگر هم هستند. در چنین مکان ها و محلاتی، معتادین در کنار یکدیگر هستند و خود این شرم و خجالت ناشی از اعتیاد به مواد مخدر را از میان می برد. برای این که در میان خود معتادین، اعتیاد دیگر عمل نابهنجار، ضد اخلاقی و منفی نیست و در میان آن ها درک متقابل وجود دارند. آن ها در میان “خودی ها” هستند و مورد سرزنش قرار نمی گیرند. یکی از دلایل به وجود آمدن محلات معتادین هم همین است. آن ها از نظر دیگران در حاشیه جامعه هستند، ولی این حاشیه از تجربه و نگاه معتادین مرکز است.
فکر می کنم یکی از مشکلاتی که در جامعه ایران وجود دارد این است که از چهل سال پیش به این طرف ما نتوانسته ایم این پدیده و آسیب مهم اجتماعی را مهار یا به تدریج آن را محدود کنیم و دولت ایران شکست بزرگی در این زمینه خورده است. اشکال و مصادیق بیرونی اش همین عناوینی است که شما می گویید و یا اسامی جدیدی است که برای این افراد به کار می رود. درحالی که اگر یادتان باشد قرار بود با اولین موج اعدام ها در اواخر دهه ۵۰ و اوایل دهه ۶۰، ما شاهد کم شدن یا از بین رفتن این پدیده باشیم. ما نه تنها شاهد چنین چیزی نیستیم، بلکه این پدیده در مقایسه با آن زمان بسیار هم گسترش پیدا کرده است.
آیا میان آسیب معتادان متجاهر با آسیب های انواع دیگر معتادین تفاوتی وجود دارد؟
به نظر من این شکل از اعتیاد با این عنوان (معتاد متجاهر) یک بعد اغراق آمیز اعتیاد است که باید به دنبال ریشه های آن و توضیح اجتماعی این پدیده باشیم. با توجه به این که اعتیاد و هیچ نوع مصرف مواد مخدری در ایران قانونی نیست، حتماً دلایل اجتماعی معینی وجود دارند که این هنجارشکنی را توضیح می دهند. به خاطر همین هم آسیب هایی که به جامعه می زنند و رفتار اجتماعی که در برابر اعتیاد داریم، قابل تامل است. البته طبیعی است که همزمان تحلیلگر یک وضعیت هم هست؛ یعنی نشان می دهد که به حدی از مصرف مواد مخدر در جامعه رسیده ایم که حتی نمایش آن در عرصه عمومی، زشتی و ترسی را که در گذشته داشت، دیگر ندارد. این سطح نگران کننده از اعتیاد در جامعه، دورنمای تاریکی را هم در برابر جامعه ما ترسیم می کند. چرا که این خطر وجود دارد که دامنه اعتیاد از این هم فراتر رود و گروه های جدیدی را به سوی خود بکشاند. به عبارت دیگر اگر آشکار نبودن و ممنوع بودن این پدیده در چهل سال گذشته باعث کاهش دامنه اعتیاد در ایران نشده، وضعیت فعلی یک زنگ خطر بزرگ برای سلامت جامعه ایران و به خصوص نسل جوان آن است.
آمارهای متفاوتی در خصوص اعتیاد در ایران وجود دارد. به نظر شما آمار اعتیاد در ایران چقدر است؟
برآوردهای میدانی می گوید که حدود شش میلیون معتاد در کشور داریم. مسئولین رسمی از یک و نیم میلیون معتاد در کشور صحبت می کنند که به نظر من رقمی دور از واقعیت های اجتماعی امروز ایران است. مسئولین سازمان بهزیستی صحبت از اعتیاد دائمی و کسانی که به طور تفریحی می کشند، می کنند و می گویند که رقمی که دارند حدود سه تا سه و نیم میلیون نفر است.
بنابراین آمار ما از یک و نیم میلیون تا شش میلیون نفر معتاد در نوسان است و گاه این تفاوت ها به این برمی گردد که ما اعتیاد را چه تعریف کنیم. در مورد ایران مسئله نگران کننده نوع مواد مورد مصرف است. برای مثال استفاده از مواد مخدر سبک تر -که بیش تر حالت تفریحی دارد و در کشورهای غربی هم به خصوص در میان جوانان بسیار رایج اند- تهدید بزرگی برای سلامت جامعه نیستند. در ایران اما بیش ترین موارد اعتیاد به مواد مخدری که سبک نیستند مانند تریاک، هروئین و یا شیشه مربوط می شود. این نوع اعتیاد شدیدتر است و وابستگی افراد به آن هم بیش تر است. در نتیجه ما فقط نباید به آمار معتادین نگاه کنیم، بلکه باید به نوع موادی که مصرف می شود و میزان اعتیاد (دائمی، شدید یا تفریحی) هم توجه کرد. یکی از مواردی که می تواند وضعیت را روشن کند، تعداد مرگ و میر ناشی از اعتیاد است که نشان دهنده شدت این اعتیادها هستند.
استفاده از مواد مخدر تفریحی و غیرتفریحی به چه معناست و تاثیر اجتماعی این دو تا چه حد با همدیگر متفاوت است؟
در بسیاری از جوامع غربی، بخشی از جامعه و به خصوص کسانی که از دوره نوجوانی وارد جوانی می شوند، مواد مخدر مصرف می کنند. این یکی از رفتارهایی است که مورد توجه جوان ها قرار می گیرد و گاه می تواند نشانه بزرگ شدن یا ورود به زندگی بزرگسالی هم باشد؛ درست مانند سیگار کشیدن تفننی. تعداد استفاده کنندگان مواد مخدر سبک تر در اشکال تفننی و غیر دائمی حتی می تواند زیاد هم باشد. به همین خاطر هم خیلی از کشورها یا این نوع استفاده را قانونی کرده اند و یا این که درصدد قانونی کردن آن هستند. به این دلیل که مخفی شدن این مسئله هم باعث رونق پیدا کردن قاچاق مواد مخدر می شود و هم این که مقابله با آن را بسیار مشکل می کند. یعنی برخورد با مسئله ای که پنهان است بسیار مشکل تر از زمانی است که بتوانید پیشگیری کنید و افکار جوان ها را نسبت به خطرات این موضوع روشن کنید. در ضمن به این نتیجه رسیده اند که چیزی که می تواند به صورت تفننی باشد، نباید به صورت یک موضوع پیچیده پلیسی و قضایی دربیاید. تجربه کشورهایی مثل هلند یا پرتغال که این کار را قانونی کرده اند هم نشان داده که این مسئله اثرات منفی چشم گیری بر روی جامعه نداشته و موجب گسترش استفاده از مواد مخدر نشده است.
اما در کنار این ما استفاده خیلی منظم تر و دائمی از مواد مخدر را داریم که شکل اعتیاد به خودش می گیرد و از حالت تفننی خارج می شود. یعنی تفاوت است میان فردی که در هفته دو یا هفت عدد سیگاری که در آن مقداری مواد مخدر ریخته شده، می کشد با کسی که در طی روز به طور منظم در چندین نوبت این کار را می کند. ما در ایران بیش تر با پدیده دوم مواجه هستیم و اعتیاد کم تر شکل تفریحی دارد. یکی از مسائلی که در ایران وجود دارد و سالیان درازی است که در موردش بحث می شود این است که با وجود ممنوع بودن، مواد مخدر بسیار راحت قابل دسترسی و نسبت به جاهای دیگر بسیار ارزان است. گفته می شود که یکی از دلایلش بودن ایران بر سر مسیر انتقال مواد مخدر از آسیا به طرف اروپاست.
فکر می کنید دلایل رشد تعداد معتادین در ایران چیست؟
ما در دهه های گذشته راه درستی را در ارتباط با اعتیاد به مواد مخدر یا توزیع آن در پیش نگرفتیم. ابزار اصلی که در جامعه ما استفاده شده سرکوب شدید و اعدام برای توزیع کننده یا دارنده مواد مخدر بوده. ایران یکی از بالاترین رقم های اعدام در این زمینه را داشت. البته در سال های اخیر برای لغو این نوع احکام اعدام و کم شدن تعداد اعدام در ایران و پایین آمدن جایگاه ایران در میان کشورهای اعدام کننده، تلاش و بحث جدی شده است.
ما از روش سرکوب و کاربرد خشونت برای برخورد با موادمخدر استفاده کرده ایم، بدون این که به جنبه های آموزشی و علل اجتماعی اعتیاد به مواد مخدر بپردازیم. نتیجه و آن چه که جامعه ما بعد از چهل سال نصیبش شده هم این است که نه تنها از تعداد معتادین کاسته نشده، بلکه دامنه اش بسیار گسترده تر هم شده است. بنابراین در حقیقت می شود گفت که در جامعه ما کاری که باید برای آگاه کردن و توجه و هشدار به افکار عمومی انجام می شده، به اندازه کافی موثر نبوده و خشونتی هم که به کار رفته، نتوانسته در عمل جلوی این مسئله را بگیرد. بخشی از تحقیقات میدانی، محدودیت ها و ممنوعیت هایی که در جامعه وجود دارد را به عنوان یکی از دلایل گسترش اعتیاد قلمداد می کنند. وقتی جوان ها نمی توانند به مانند بسیاری از کشورهای دیگر به راحتی مثلاً به کنسرت موسیقی یا به جایی برای رقص و شادی بروند و حق اشکال مختلف زندگی کردن جوانی از جوان ها گرفته می شود، تنها چیزی که برایشان می ماند این گونه فعالیت های پنهان است که می توانند در دوران دانشجویی و یا در محافل جوانان تجربه شود و بعدها هم ادامه پیدا کند. این یکی از فرضیه هایی است که در بخشی از تحلیل ها و تحقیقات در ایران مطرح می شود. یعنی مواد مخدر نوعی تسکین برای فرار یا فراموش کردن وضعیت خاص ایران و افسردگی عمومی که سرکوب ها و ممنوعیت ها و یا نبودن افق روشن برای آینده برای جوان ها به وجود می آورند، است.
ولی این فقط یکی از فرضیه هاست و باید به اعتیاد به عنوان یک پدیده پیچیده، به صورت چند وجهی نگاه کرد و به دنبال رابطه خطی میان یک عامل خاص و میزان اعتیاد نبود. مسئله افسردگی جامعه، سرخوردگی ها و فشارها به طور جدی وجود دارد. ولی همزمان روش ها و سیاست های دهه های گذشته هم در تشدید این پدیده منفی بسیار نقش داشته اند. به نظر می رسد هیچ اراده رسمی برای مقابله ملی با این بلای عمومی وجود نداشته و اعتیاد زیر پوست جامعه به صوزت زیر زمینی رشد سرطانی کرده و حالا هم که زخم های آن این جا و آن جا علنی شده است، دامنه آن به قدری گسترده است که برخورد با آن بسیار دشوار شده است.
آیا رشد تعداد معتادین در ایران به رشد سایر آسیب های اجتماعی هم منجر می شود؟ نسبتشان چیست و چگونه؟
دقیقاً یکی از مسائلی که وجود دارد این است که آسیب مهمی مثل اعتیاد می تواند آسیب های دیگری را در پی بیاورد؛ مثلاً آسیب هایی در درون خانواده ها در رابطه با خشونت افراد با همدیگر. اقتصاد مواد مخدر هم خود یک اقتصادی مافیایی است که می تواند فساد و آسیب های بزرگ را در پی آورد. بنابراین در همه این عرصه ها نوعی رابطه ارگانیک یا سازواره میان آسیب مهمی به نام اعتیاد و مواد مخدر و توزیع وسیعش در جامعه و آسیب های دیگر در جامعه وجود دارد. اعتیاد می تواند سبب دور شدن افراد از محیط کار سالم شده و تبدیل به دلیلی برای بیکاری افراد شود. هم چنین می تواند دلیلی برای فقر افراد، جدا شدن و از هم پاشیدگی خانواده ها و تربیت بد نسل جوان باشد. یعنی تمام این اتفاقات و پیادمدهای آسیب شناسانه اعتیاد، می توانند گروه های بسیاری وسیع تری از جمعیت معتادین را به طور مستقیم یا غیرمستقیم در بربگیرد. به عنوان مثال در ده-پانزده سال اخیر، بحث پایین آمدن سن اعتیاد در ایران بسیار مطرح است. در همه جای دنیا سن شروع اعتیاد بین شانزده تا هفده سال است، اما در ایران با پدیده اعتیاد نوجوانان بالاتر از دوازد-سیزده سال مواجه هستیم که بیش تر در محیط های خانواده و به خاطر اعتیاد والدین یا اطرافیان اتفاق می افتد. یا کودکان کار و خیابان که بسیار راحت در معرض چنین آسیب هایی قرار دارند.
اخیراً سپاه پاسداران و سازمان بسیج در مسئله اعتیاد و معتادین متجاهر ورود کرده اند و حتی بزرگ ترین مرکز اعتیاد کشور توسط سپاه افتتاح می شود. فکر می کنید دلیل این ورود چیست و چه ضرورتی چنین ورودی را می تواند توجیه کند؟
نکته اول این است که فکر می کنم سپاه پاسداران یا همه نیروهای نظامی و شبه نظامی اگر واقعاً علاقه ای به برخورد با موضوع مواد مخدر در ایران دارند، باید بیش تر به سراغ کار اصلی شان یعنی جلوگیری از ورود، تولید و توزیع مواد مخدر بروند. یکی از مسائلی که در ایران وجود دارد، این است که بدون همکاری و همراهی نیروهای نظامی در ایران امکان وجود این حجم از مواد مخدر غیرممکن است. شما وقتی می بینید که این ها این قدر حواسشان جمع است که می توانند به راحتی سراغ چند فعال مدنی بروند و به خاطر کنش کوچکی در حوزه ای مانند محیط زیست یا فعالیت های صنفی، فعالین را دستگیر کنند و حتی فضای خصوصی شان را تحت نظر داشته باشند، چگونه می شود فکر کرد که در همین کشور، هزاران تن مواد مخدر در روز جابه جا بشود، بدون این که نیروهای نظامی مطلع باشند و یا نتوانند جلویش را بگیرند. من فکر می کنم اگر قرار است کاری توسط نیروهای نظامی انجام شود، این کار باید همان کار اصلی خودشان باشد؛ یعنی کاری که به حرفه و شغلشان مربوط است.
من فکر می کنم ورود این گونه نهادها به چنین عرصه ای، حکومت ملوک الطوایفی و تضعیف دولت و نهادهای رسمی را در ایران دنبال می کند. یعنی نهادهایی که در عمل متولی این کار هستند، دور زده می شوند و نهادهایی که کارشان چیز دیگری است، وارد پروژه ای می شوند که تخصصش را ندارند. در گذشته دیده ایم که در حوزه های دیگری که نیروهای نظامی وارد شده اند، نتایج فاجعه آمیزی به بار آمده است. برای این که آن ها تنها از یک دید محدود و غیر تخصصی و گاه بسیار کلیشه ای می توانند به یک آسیب نگاه کنند و دید اجتماعی، جامع و بدون تعصبی ندارند. در نتیجه فکر می کنند که یک جای قضیه را حل می کنند ولی در عمل صدها مسئله دیگر در کنارش درست می کنند. اگر قرار است با اعتیاد برخورد شود باید کار را به نهادهای تخصصی و کارشناسان و مددکاران اجتماعی سپرد. همین دخالت های نظامی و یا دخالت حوزه علمیه در حوزه آموزش هم وجود دارد و نتیجه آن چیزی جز مختل کردن آموزش و آشفته تر کردن نظام بحران زده آموزشی نیست. در حوزه محیط زیست هم ما با همین مشکل سروکار داریم. هرجایی که نیروهای نظامی جز در حوزه کار خودشان دخالت کرده اند، نتیجه اش برای جامعه ایران در کوتاه و بلند مدت بسیار منفی و مخرب بوده است.
ناظر به تجربه کشورهای دیگر که شما مدنظر دارید، ایران چه باید بکند که بتواند بر مشکل اعتیاد فائق آید؟
در بحث هایی که در این سال ها مطرح شده، عده ای تلاش کردند بگویند که همان راه حل هایی که در پرتغال یا سوئیس یا هلند در برخورد با برخی از مواد مخدر انتخاب شده در ایران هم می تواند انجام شود. برای مثال کسانی که معتاد به هروئین هستند به جای این که هروئینشان را از شبکه های قاچاق تهیه کنند، بتوانند به داروخانه ها بروند و با گواهی پزشک مواد مخدرشان را تهیه و استفاده کنند. می گویند که این به محدود شدن اعتیاد در ایران کمک می کند. من مطمئن نیستم که چنین روش هایی در یک جامعه غیرسازمان یافته که هم در آن فساد زیاد است و هم دولت و نهادهای رسمی تاثیر خیلی کمی بر افکار عمومی و جامعه دارند، بتواند در بعد وسیع کارساز باشد. البته این کار شاید برای گروه محدودی که وابستگی شدید دارند، مثبت باشد. من فکر می کنم ما باید با توجه به حجم فعلی اعتیاد، به دنبال یک برنامه بلند مدت آموزش، پیشگیری و جلوگیری از توزیع مواد مخدر و کمک به رفع اعتیاد و یا کمک به معتادین فعلی باشیم. برای این کار هم باید راهکارهایی را انتخاب کنیم که هم در آن درمان باشد و هم کمک به کسانی که معتاد هستند. به معتاد نباید به عنوان کسی که سربار جامعه است، نگاه شود؛ به معتاد باید به عنوان کسی نگاه شود که نیاز به درمان و کمک جامعه دارد. این برخورد خشن، سرکوب گرانه و از بالا و همین طور برچسب زدن به طوری که اعتیاد بدل به گناهی بسیار بزرگ و نابخشودنی شود، به جز تحمیل کردن فشارهای روحی و رنج های مضاعف به کسانی که احتیاج به کمک دارند، هیچ پیامد دیگری ندارد.
ما باید بتوانیم با نگاهی انسانی و پیشگیرانه به سراغ مسئله اعتیاد برویم و این زمان می برد؛ زمان زیادی هم می برد. در یک دوره ای آقای خلخالی فکر می کرد که مثلاً با اعدام دویست-سیصد قاچاقچی، مسئله قاچاق حل می شود. همه این ها امتحان شده و مسئله حل نشده است. اشکال سرکوب های تحقیرآمیز و غیرانسانی دیگر هم اعمال شده؛ مثل جمع آوری معتادین در خیابان ها و انتقالشان به یک سری مراکزی و مجبور کردن آن ها به ترک اعتیاد. هیچ کدام از این روش ها نتیجه نداده. ما باید برگردیم و به تجربه کشورهایی که با حوصله کار را در پیش گرفته اند، نگاه کنیم. در یک برنامه طولانی اول این پدیده را باید مهار کرد و بعد تلاش کرد که به تدریج از سرایت آن به نسل نوجوان و جوان جلوگیری شود تا در نسل آینده بازتولید معتاد نداشته باشیم. یعنی ما مهم ترین کاری که می توانیم انجام بدهیم این است که توزیع مواد مخدر را به طور واقعی و موثر کنترل کنیم.
ما نیاز به یک برنامه و اراده ملی برای مقابله با اعتیاد داریم که در آن همه کارشناسان از پزشک، جامعه شناس، روانشناس، مددکار اجتماعی گرفته تا نیروهای انتظامی و سازمان های مدنی و نظام آموزشی در کنار یکدیگر به جنگ آسیبی بروند که چون بختک بروی جامعه ایران افتاده است و سلامت و آینده آن را تهدید می کند.

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

غزل مثنوی: گیرم گلاب ناب شما اصل قمصر است....